کاوش در الگوهای پردازش اطلاعات : یادگیری تفکر

تعداد نسبتاً زیادی از الگوهای تدریس به منظور افزایش توانمندی شاگردان در بهتر به عمل اوردن پردازش اطلاعات در ذهن تدوین یافته اند .این الگوها در بردارنده ی روش هایی است که با آن اطلاعات چنان ارائه می شود که شاگردان با مفهومی ساختن عمل به آن می توانند مطالب را بهتر یاد گرفته و بهتر به خاطر بسپارند . بسیاری از این الگوها دارای ادبیات جدید و توسعه یافته ای است ( تعداد آن ها از یک دو جین تا به بیش از 300 مورد می رسد ) . اما در این جا تنها درباره ی سه الگوی پیش سازمان دهنده ، یادیار ، و رویکرد استقرایی مبتنی بر رشته علمی بحث می کنیم .

پیش سازمان دهنده

این قاعده از دیوید آزوبل ( 1963 ) که یادسپاری مطالب ارائه شده یا خوانده شده در صورت همراهی مطالب با نظرات سازمان دهنده بیشتر می شود موجب پدید آمدن بیش از 200 تحقیق شده است . همراه شدن سخنرانی ها ، تکالیف خواندنی و تحقیقاتی و دروس با ارائه مفاهیمی که به شاگرد ر افزایش فعالیت فکری در خلال یا پس از مواجه شدن با اطلاعات کمک کند ضروری است . بررسی های اولیه شامل تجارب بسیاری درباره ی راه های تدوین و ارائه ی سازمان دهنده ها بود . به نظر برخی از بررسی کنندگان و براساس یافته های نسبی ، این مسیر تجارب درباره سازمان دهنده ها ناکافی است . به هر حال ، در خلال دهه 1970 این فن قدری پیشرفت می کند و بررسی کنندگان کنونی درباره آن کاملاً مثبت می اندیشند .

یادیارها ( سیستم های بهبود حافظه )

تا چند سال پیش ، از آن چه که قابل ارائه در آموزش است تنها مقدار اندکی رهنمودهای کلی همچون اندرز درباره هنگام گردآوری و توزیع تمرین ها پیشنهاد شده است .

الگوهای پردازش اطلاعات استقرایی و مفهومی : کاوشگری علمی

الگوهایی که به طور مستقیم از علوم گرفته شده اند پایه و اساس آموزش های درسی شاگردان در دوره ی ابتدایی و دبیرستان است .

نتایج تحقیقات بیان می دارند که می توان روش علمی را آموخت و روش علمی اثرات مثبتی بر کسب اطلاعات ، مفاهیم و نگرش ها دارد . تحقیقات بسیار دقیق تری در تدریس استقرایی و آموزش کاوشگری انجام پذیرفته است .

بررسی برخی از بسته هایی که اخیراً برای آموزش عناصر استدلال تحلیلگرانه به شاگردان به وجود امده اثرات متعادل بعضی از آن ها را نشان می دهد . بریتر ( 1984 ) تجزیه تحلیل خوبی درباره روی آوری شیوه های گوناگونبه تدریس به وجود آورده و نتیجه می گیرد که بهترین نحوه در عمل آموزش تفکر هنگامی است که آموزش تفکر در تمام زمینه های درسی اداغام شود نه این که به صورت روی آوری به شیوه « مهارت های جداگانه » درآید .

الگوهای ساختگرا و تمرین های سنتی

در فرهنگ ما برخی بر این باورند که تمرکز بر کاوشگری علمی منجر به کاهش یادگیری اطلاعات برنامه درسی می شود . این مطلب به طور قطع نمی تواند کاملاً درست باشد . علمی کردن هر چه بیشتر راهبردها به تکوین مفهوم و حل مساله بیشتر و بدون آسیب به اطلاعات و مهارتهای اساسی می انجامد . مطالعات و بررسی های متعدد در ریاضیات ، در یادگیری زبان های دوم ( فیتز جرالد ، 1995 ) ، در علوم عمومی ، در فیزیک ( مالونی 1994 ) ، و در سایر زمینه های علوم به طور منظم به این نتیجه دست یافته اند که آموزش بنای دانش به شاگردان اثر مثبتی بر یادگیری اطلاعات ، بخصوص وقتی با آموزش کاملاً برنامه ای و دستوری مقایسه می شود ، می گذارد .

کاوشگران کاوشگرساز

اخیراً آوایی جهت فراهم آوردن تجهیزات جدید به منظور کمک به شاگردان در بنای ساختار دانش طنین افکنده است . سه نوع یادگیری شاگردان مورد بحث است . یکی هنگامی است که شاگردان جهت کشف جهان از دیدگاه خویش تلاش می کنند . نوع دوم ، کار گروه های شاگردان است که با یکدیگر کاوش کنند و نظراتی درباره جهان ایجاد نمایند . نوع سوم کاوش براساسرشته های منظم تحصیلی است که در آن شاگردان نظرات و رویکردهای به کاوشگری در غالب رشته های تحصیلی را مورد بررسی و آزمایش قرار می دهند . هر یک از این سه نوع یادگیری شاگردان را یم توان توسط خانواده های متفاوت الگوهای تدریس آسان ساخت . این فرض که اگر شاگردان دانش را بنا نهند یادگیریشان بهتر و بادوام تر می شود برحسب اکثر تحقیقات مدلل شده است .

کاوشگری درباره الگوهای رفتاری

این خانواده الگوها مبتنی بر آثار بی. اف. اسکینز و روان شناسان آموزش فرمانشی ( سایبرنیتیک ) بوده و ا ادبیات تحقیقاتی بسیار فراوانی برخوردار است . تحقیقات مربوط دامنه یا از آموزش برنامه ای تا شبیه سازها را می پوشان و الگوهای آموزشی و روش های به طر مستقیم برگرفته از درمان را در خود دارد . تحقیقات بسیاری درباره کاربرد نظریه یادگیری اجتماعی در آموزش ، مهارت آموزی ، و شبیه سازها وجود دارد . فن آوریست های رفتاری نشان داده اند که می توانند برنامه هایی برای هدف های کلی و خاص تدوین کنند و بیان می دارند که کاربرد موثر این فنون مستلزم فعالیت شناختی شدید و مهارت های تعاملی دقیق است .

کاوش در الگوهای انفرادی

تدریس غیرمستقیم

کارال راجر در کتاب آزادی برای یادگیری در دهه هشتاد ( 1982 ) فصلی را به خلاصه تحقیقات به عمل آمده از دیدگاه انسانگرایان اختصاص می دهد . افرادی مانند آسپای و دیگران در برخورد با این وظیفه دشوار یعنی پیوند بین کلاس های شاگرد محور با یادگیری تحصیلی ، مثمرثمر بوده اند .

کاوش در تدریس : توصیه نویسندگان

هیچ چیزی را مسلم نپندارید . همیشه یادگیری دانش آموز را بررسی کنید ، به حاصل کار توجه داشته باشید ، مصرف کننده منتقد باشید . حاصل کار ضروری است . مدارس در سر و کله زدن با این مورد مساله دارند ، عمدتاً به این دلیل که نمره دادن همیشه مبتنی بر پیشرفت نسبی در مقایسه با دیگران و نه برحسب میزان یادگیری است .