خلاصه فصل 17

(یادگیری سبک ها و الگوهای تدریس)

 

ما زنده از آنیم که آرام نگیریم      

موجیم که آسودگی ما ، عدم ماست

 

کاری از : الهام شبان لرکی

دبیر علوم اجتماعی شهرستان مبارکه

شماره پرسنلی : 67651989

بهار 1390

یادگیری سبک ها و الگوهای تدریس

ثمر بخش ساختن ناآسودگی

ابتدا باید از دو اشتباه اجتناب کنیم : اشتباه اول تصور الگوی تدریس ثابت با بهترین نتایج برای همه تدریس ها ، اشتباه دوم تصور سبک یادگیری ثابت برای هر شاگرد و عدم تحول آن (روشهای انعطاف ناپذیر تدریس با شاگردان انعطاف ناپذیر) . الگوهای انفرادی تدریس با توجه به ویژگیهای فرد یادگیرنده می باشد . در الگوهای انفرادی ، یادگیرنده مسئول نشو و نمای خود می باشد . در الگوهای اجتماعی بین افکار و شخصیت های نامتجانس تعامل ایجاد می شود . در الگوهای رفتاری ، میزان پیچیدگی تکالیف را با میزان پیشرفت و توانمندی گذشته دانش آموزان تطبیق می دهند . الگوهای پردازش اطلاعات ، آموزش را با سطح شناخت و فکر تطبیق می دهند . هر الگوی تدریس یک الگوی یادگیری است و به شاگردان جهت برخورد با مسائل کنونی و آینده کمک می کند . سبک های یادگیری موجب  نا آسودگی      شاگردان می شود به منظور رشد واقعی شاگردان ، باید آنها را ناآسوده سازیم و در عین حال برای برخورد با موقعیت های ناآشنا به آنها کمک نمائیم .

 

ناآسودگی و یادگیری

هربرت ثلن معتقد است که یادگیری قابل توجه اغلب توام با  ناآسودگی  و وادار شدن روی می دهد به نظر کارل راجرز ما به عنوان فراگیران تمایل داریم که خود را به قلمرو هایی که در آن احساس امنیت می کنیم محدود سازیم .

وظیفه مشاور یا معلمان کمک به شاگرد برای دستیابی به قلمرو هایی است که از ترس ایجاد شده است . شاگردان باید ناآسودگی خود را شناخته و برای جدا شدن از ترسهای خود تلاش کنند .وظیفه مربی صاحب نظر این است که پس از تحو ل در بینش شاگردان ، برای جستجوگر فعال شدن به آنها کمک کند .

 مازلو معتقد است تحقق خویشتن، حالتی است که افراد را برای خطر کردن توانمند کرده و احساس ناآسودگی هنگام استفاده از مهارت های ناآشنا را تحمل پذیر می سازد . مطابق یک بررسی چهارساله مهم ترین شاخص پیشگویی توانمندی معلمان در استفاده از مهارت های جدید تدریس ، خویشتن انگاری آنان است . اکثر نظریات بر رشد بر رشد و نمو طبیعی در مراحل رشد و توقف و تطابق آن به سطوح بالاتر را مورد تاکید قرار می دهند . بطور مثال مفسران آثار پیاژه معتقدند که جذب اطلاعات جدید راهنمای مراحل متوالی رشد می باشد در حالیکه همه افراد به مراحل بالاتر رشد مورد نظر پیاژه نمی رسند. رهایی از محدودیت های سطح قبلی موجب برآورده شدن ضروریات سطح بعدی می شود .

هانت به ارتباط محیط با رشد تاکید می کند . اگر محیط بسیار آسوده باشد ممکن است شاگردان در همان سطح تفکر عینی باقی بمانند . هانت معتقد است که ناآسودگی زمینه ساز رشد است . برای تحریک رشد ، به طور عمد شاگرد و محیط را ناجور می سازیم  تا شاگرد مجبور شود به سوی پیچیدگی بیشتر حرکت کند . ناآسودگی در یادگیری به علت ناامنی ناشی از تقابل راهبردهای جدید با اندوخته های قبلی در ذهن معلمان و از سوی دیگر نیاز شاگردان به مهارت های تکمیلی مرتبط با راهبردهای جدید می باشد . سطح مفهومی (CL  ) شاخص پیشگویی توانایی کسب اندوخته های جدید است . وظیفه مربی کمک به شاگردان برای کسب مهارت های لازم درارتباط با روش جدید تدریس می باشد .

هانت و همکارانش (1981) دریافتند که همه شاگردان به بسیاری از راهبردهای متنوع تدریس پاسخ می دهند ولی در پاسخ آنها تفاوت فردی وجود دارد . یادگیرندگانی که جهت مستقلی را ترجیح می دهند در استفاده از روشهای ساختمند ناآسودگی بیشتری دارند و شاگردانی که نیاز فراوانی به استفاده از ساختار داشته ولی در معرض روشهای یادگیری کم ساختار قرار می گیرند آسودگی کمتری دارند . معلمان سعی می کنند راهبردها را با شخصیت های شاگردان هماهنگ کنند به طور مثال شاگردان اجتماعی ، با الگوهای اجتماعی یادگیری سازگارتر بوده و به سرعت از آنها سود می یابند . برا ی کمک به نشو و نمای شاگردان ، نیاز به روشی است که اخیراً « نامتعادلی پویا » نام یافته است . ما وظیفه داریم شاگردان را در معرض الگوهای تدریسی که ، برای مدتی ، برایشان ناآسودگی ایجاد کند قرار دهیم .

شاگردان در حاشیه

اخیراً بسیاری از مربیان آموزشی با « شاگردان حاشیه ای » سروکار دارند . فراگیران حاشیه ای به شاگردانی گفته می شود که با محیط آموزشی به دشواری ارتباط برقرار می کنند . حاشیه ای بودن در دو سر طیف هیچ (زمانی که شاگردان با همه محیط های افراد خود ارتباط دارند ) تا همه (هنگامی که شاگردان هیچ محیط ثمربخشی برای خود نمی یابند ) گسترده می باشد .

در حالت بحرانی حاشیه ای بودن ، شاگرد    مایوس شدهد  و یاد می گیرد که در آن محیط نمی تواند مثمر ثمر باشد و در صورتی که شاگرد به چندین تجربه مایوس کننده برسد (از دیدگاه آن فرد) فرآیند آموزش و پرورش مأیوس کننده است .

 

فرهنگ پذیری

بشر با توانایی یادگیری فرهنگ خلق شده و نمی توان فردی را یافت که طرح فرهنگی به وجود آورنده او با ترکیبات جامعه او وفق نیافته باشد . افرادی که بطور حاشیه ای با محیط های آموزشی معمولی مرتبطند عضو خرده فرهنگ های کاملاً متفاوت از فرهنگ عمومی می باشند به گونه ای که با آنها به شکل افراد خارجی رفتار می کنند البته این مورد کمیاب است .

توان عقلی به عنوان یک عامل زمانی

کارل و بلوم (1971) معتقدند که توانایی عقلی به معنای تفاوت زمانی برای تسلط بر اهداف ویژه یادگیری است . به عبارت دیگر شاگرد حاشیه ای توانایی یادگیری دارد ولی نسبت به افراد دیگر به زمان بیشتری نیازمند است .

انگ فرهنگی

اگر یادگیرنده حاشیه ای نتواند خود را با هنجارهای فرهنگی جور کند بطور مضاعف یکبار با ناکام ماندن در فرآیند یادگیری و بار دیگر با انگ خوردن مجازات می شود .

انعطاف پذیری

شاگردان دارای توانایی ارتباط با محیط های یادگیری بسیار متنوع هستند به شرط آنکه ناآسودگی آنها شدید نباشد و دیگر آنکه درارتباط مثمر ثمر با هر محیط مفروض یاری شوند .

فرض هایی درباره محیط های یادگیری

محیط ها در تنوعات درون فرهنگی

همه الگوهای تدریس نشانه تنوع درون فرهنگ هستند ، ولی به لحاظ  فرهنگی متفاوت نیستند . معلمان و صاحب نظران که ابداع کننده الگوهای تدریس هستند از هنجارهای فرهنگ بشری برخوردارند پس الگوهای تدریس و یادگیرندگان ریشه در فرهنگ مشابه دارند .

 

انفردای کردن و محیط ها

اثرات محیط یادگیری بر همه شاگردان یکسان نیست . پاسخ شاگردان با توجه به تعامل با محیط بیان می شود .

محیط ها می توانند تطبیق پذیر باشند

الگوی تدریس به صورت انعطاف ناپذیر    شاگرد  تحمیل نمی شود محیط شاگردان را در بر می گیرد با ویژگی های آنها جور می شود و رفتار پذیر است و شاگردان نیز می توانند با نرمی در محیط یادگیری غوطه ور شوند .

محیط های جانشین و پیامدهای آموزشی

بهتر است مربیان متناسب با اهداف یادگیری رویکرد تدریس را انتخاب نمایند . بطور مثال ، الگوی ایفای نقش      شافتل به منظور بررسی ارزشهای شاگردان و الگوی مهارت آموزی کاوشگری ساکمن به منظور افزایش استنباط علّی شاگرد تدوین شده اند . کاربرد الگوی شافتل منجر به آگاهی شاگردان نسبت به ارزشهای اجتماعی خود و کاربرد الگوی ساکمن منجر به افزایش توانایی شاگردان در استدلال علّی می شود . اگر بررسی ارزشها درست اجرا شود باعث بهبود استدلال علّی می شود .   

راههای حل مسئله حاشیه ای

نخست ما نمی خواهیم شاگردان را در موقعیت مأیوس کننده و ترسناک رها کنیم . دومین روش دورکردن شاگرد از محیط متعارض و حذف ناکامی است . برای هر شاگرد الگویی با بیشترین آسودگی را انتخاب می کنیم .

راه حل صنعتی

برای یافتن روش تدریسی که شاگردان کمترین حالت حاشیه ای را داشته باشند از راه حل صنعتی هانت استفاده می کنیم . اشکال این روش حذف الگوهای تدریس با اهداف متفاوت می باشد . به عنوان مثال الگوی ایفای نقش شافتل به منظور بررسی ارزشهاتدوین  شده است حذف این الگو برای شاگردان حاشیه ای به معنای استفاده از الگوهای نامناسب تر جهت بررسی ارزشها می باشد که منجر به کاهش کارایی شاگردان حاشیه ای می شود .

 

 

 

تطبیق الگوهای مورد نظر

بعد از مشخص کردن دلایل مشکلات ارتباطی شاگرد با محیط یادگیری به منظور تطبیق شاگرد با محیط ، نمودهای محیط را تعیین می کنیم . به عنوان مثال جهت کاربرد مهارت کاوشگری در علوم ابتدایی ، پیچیدگی تمرین را با استفاده از معماهایی که تنها دو یا سه راه ساده کاوشگری دارند و موجب کسب دانش شاگرد می شود ، متعادل می کنیم .

می توان با افزایش ساختار الگوهای بدون ساختار ، منظم کردن کنترل شاگرد ، کنترل پیچیدگی وظیفه ، کاهش الگوهای به شدت ساختار یافته و ... محیط یادگیری را برای فرد ایمن ساخت و از حاشیه ای بودن او جلوگیری نمود . مزایای این روش استفاده از الگوهای مورد نظر و کاهش ناآسودگی شاگردان می باشد . البته مشروط به آنکه ناهمجوری بین شاگرد و الگو ، به گونه ای نباشد که نتوان بر آن غلبه یافت .

مهارت آموزی در انعطاف پذیری شاگرد

سومین راه حل اصلاح حاشیه ای ، آموزش طیف وسیعی از محیط های یادگیری به شاگردان است . مهارت آموزی مستلزم آن است که مطالبی را که سبب رابطه حاشیه ای شاگرد با الگوی آموزشی می شود را شناسایی کنیم . یکی از دلایل حاشیه ای شدن شاگردان توقع سرعت عمل قبل از تسلط آنها بر محیط است . همه شاگردان بخشی از فرهنگ هستند و می توانند رابطه با محیط های متنوع را یادبگیرند مشروط به آنکه محیط ها با ویژگی های شاگردان سازگار شوند و به آنها یادگیری موثر را آموزش دهیم .

شناخت رشد و نمو

رشد و نمو مهم مستلزم تغییر است . ما باید راههای آسوده تفکر را رها کنیم نظرات ، مهارت ها و ارزشهای ناآشنا را یادبگیریم . ثلن توصیه می کند جهت راهیابی شاگرد به مراحل بالاتر رشد و ایجاد ساختارهای حافظ رشد و نمو باید با مسائل و عقاید گوناگون مبارزه کرد . هدف آموزش و پرورش ایجاد شرایطی است که ما را قادر کند تا ناموزونی تغییر را به عنوان پیش نیاز رشد به رسمیت بشناسیم . تا بتوانیم فراتر از خود به درک قوی دست یابیم و این ناآسودگی در صورتی است که در طول مسیر متوقف نشویم .