فصل 18

عدالت ( زمینه های جنبشی، انرژی و اقتصادی اجتماعی)

 برخی تفاوت های بین یادگیری صرفاٌ فردی و بعضی قشری هستند. قشری یعنی نمودهای عمدتاٌ جمعیتی وجود دارند که به نفع یا ضرر گروه هایی از مردمی عمل می کنند که در برخی ویژگی ها اشتراکات دارند. ویژگی - های فردی می توانند بر موفقیت آموزش و زندگی اثر گذارند یعنی بعضی شاگردان بدون آمدن به محیط آموزشی، خود را به طور چشمگیر آموزش داده و برخی در بهترین مدارس، تنها در حد قبولی نمره می آورند.

 ارزش آموزش به مردان در طول تاریخ به دلیل اهمیت بیشتری که جامعه همواره برای تعلیم و تربیت مردان قایل بوده است اولویت داشته است. وظیفه ی آموزش و پرورش آماده سازی برای دانشگاه، به لحاظ درسی و انگیزشی است. در چند دهه ی اخیر تعداد مردان متقاضی ورود به دانشگاه ها کمتر شده این روال برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی خصوصاٌ در رشته های مهندسی و ریاضیات نیز وجود دارد.  

 با این تفاسیر هنوز سقف شیشه ای شرکت ها که زنان را از ارتقا به مقامات بالا باز می دارد وجود داشته. هنوز هم زنان برای کار برابر با مردان دستمزد کمتری می گیرند و حتی امکان تدریس در دانشگاه های معتبر برای آن ها کم است.

 مأموریت دوره ی ابتدایی آموزش خواندن است. کلاس اول با نخستین کوشش آغاز می شود در کلاس سوم توجه معطوف به سال های اولیه سواد آموزی می شود. در کلاس پنجم، حس رقابت در فرد ایجاد می شود. در کل حدود کسانی که در خواندن ضعیف هستند مردان می باشند. جنس، پایگاه اجتماعی -  اقتصادی و قومیت همگی در مسأله ی سواد آموزی دخالت دارند.   معمولاٌ معلمان به همه ی شاگردان خود توجه می کنند. آنچه که نیاز است دستیابی آن ها به سطح مهارت بالاست. ضمناٌ ما به آموزش قوی نیاز داریم که در آن پایگاه اقتصادی اجتماعی حذف شود. سطح آموزش فرزندان برحسب جنسیت والدین متفاوت است و باید مدارسی ایجاد شود که در آن ها برنامه ی درسی و تدریس چنان برابری فرصت را پدید آورد که این تفاوت ها اگر به کلی برطرف نمی شود به حداقل برسد. تفاوت های قومیت و نژادی از سطوح اقتصادی از جمله مقدار آموزش والدین ناشی می شود. تجمع وسیع فقرا در داخل شهرها مسائل خاصی را برای مدارس درون شهری پدید می آورد و مسائل گزینش و آموزش معلم برای کار در آن ها را دشوارتر می کند.

در زمینه ی امر نوشتن معمولاٌ زنان به طور چشمگیری از مردان پیش می افتند و در اینجا نقش قومیت هم تا اندازه ای دخالت دارد. عده ای عقیده دارند در کشور ما، عدالت کامل در اقشار وجود ندارد و با آن فاصله داریم، این عدالت در دست خود ماست و مدارس از طریق برنامه ی درسی و تدریس، می توانند آن را تضمین کنند.

کلمن و همکارانش طی تحقیقات خود درباره ی پیشرفت آموزشی به این نتیجه رسیده اند که سطح سواد و شغل والدین آنقدر با پیشرفت درسی فرزندانشان رابطه دارد که حتی امکانات مدارس هم به پای آنها نمی توانند برسند. یکی از مسائل دشوار سد راه بسیاری از برنامه های آموزشی برای کودکانی که به لحاظ اقتصادی فقیراند اینکه وضعیت پیشرفت کم شاگردان تا زمانی که انگ «کودکان فقیر ذاتاٌ یادگیران ضعیف خلق شده اند» وجود دارد و تا زمانی که خود آن ها این امر را پذیرفته اند و مایل به تغییر آن نباشند، باقی می ماند. برنامه های کلیشه ای با کمترین پیشرفت، مانع غنای برنامه ی درسی و آموزشی برای کسانی که به محیط سرشار از فرصت ها برای رشد و یادگیری، نیاز دارند، می شود. اما برنامه های بهبود آموزش مبتنی بر الگوهای بسیار خوب تدریس موجب افزایش و سرعت پیشرفت کودکان فقیر می شود. شکست در یادگیری موجب پدید آمدن تصور افراد از خود به عنوان کسانی که نمی توانند یاد گیرند می شود و این حالت باعث اجتناب آن ها از فرصت ها در بزرگسالی و ادامه ی فقر آن ها می گردد. مطالعات کوهن و همکارانش مقدار تأثیر آموزش و پرورش بر ایجاد برابری های پایگاه اجتماعی و بر تعامل، موجد تصویر بهتر از خود و پیشرفت درسی همه ی شاگردان می شود. کودکان فقرا به همان اندازه ی کودکان ثروتمند از توانایی بالقوه برخوردار هستند ولی مدارس با وجود در اختیار داشتن مقدار فراوانی از ابزار آموزشی، هنوز نحوه ی استفاده از این ابزارها را نیاموخته اند.

-         جریان ترکیب زبانی و نژادی، مدارس ما را به آزمایشگاه جالبی برای نشان دادن این مطلب تبدیل می کند که تفاوت فرهنگی مانعی در راه پیشرفت نیست و باید همه کودکانمان برای جامعه ی نوین جهانی که می خواهیم به عنوان یک ملت رهبری کنیم، آماده شوند .

-         وضعیت نابسامان امتیازات زنان، به طرف گوناگون که فرایند تمایز و رابطه ی بین فرهنگ، افراد و آموزش را روشن می سازد، تداوم می یابد و هنوز زنان مشاغل پایین تر، درآمد کمتر و امکان ارتقاء اجتماعی پایین تری را دارند. جامعه مانند معلمی است که همه ی ما را به لحاظ تفکر، ارزش ها و شکل های رفتار در برمی گیرد. جامعه از آغاز تولد فرهنگ خود را بدون وقفه به ما انتقال می دهد و فرهنگ حتی در دوره های تغییر شدید اجتماعی، با ماست و به ما تغییرات، رنگ و انسجام می بخشد. خانواده هم معلمی است که ابزار عمده ی جامعه را با تنوع فرهنگی خود به دختران و پسران و نیز نحوه ی پسر بودن و دختر بودن و آداب معاشرت را می آموزد، افراد با سواد و بی سواد پدید می آورد و آرمان ها و مفاهیم خودانگاری ضعیف یا قوی ایجاد می کند. مدرسه به عنوان کارگزار اجتماع، هنجارهای فرهنگی را به شیوه ی خاص خود و مجهز به افرادی که به طور کامل اجتماعی شده اند، انتقال می دهد و کلاس در مدرسه هم حالتی است که در آن تدریس یک تکلیف تعیین شده است. هرچند که ما یکی دو نسل فراتر از زمانی هستیم که در آن آموزش همگانی برای مردان تمجید و برای زنان منع می شد ولی جامعه هنوز تفاوت ها جنسی مرتبط با آموزش را می آموزد. مثلاٌ جامعه مردان را در امور مکانیکی توانمندتر و زنان را در امور همدلی و پرورشی بیشتر توانا می داند. در رسانه ها هم نه تنها احتمال به تصویر کشاندن دانشمندان مرد بیشتر است، بلکه تا اندازه ای هم برایشان مبالغه می شود. جامعه هنوز به مردان می آموزد که خود راه خود را با نشان دادن ظاهر خوداتکایی و دستور دهی بیابند در حالی که به زنان دلربایی و زنانگی آموخته می شود. در منازل هم تعداد کمی دخترانشان را در مقایسه با پسرانشان برای مشاغل علوم و ریاضیات یا پزشکی برمی انگیزند.

در مدرسه هم مردان برای سال ها بیشتر مایل بودند علوم پیشرفته و دروس ریاضیات انتخاب کنند، در حالی که پیشرفت درسی زنان در واقع آن ها را برای این انتخاب شایسته می ساخت. کلاس های درس به سرعت می توانند حتی با وجود نابرابری جنسی قابل ملاحظه در آغاز درس، برابری جنسی به وجود آورند. هنوز تفاوت جنسی در سوادآموزی بسیار زیاد است و بسیاری از مردم به این دلیل که تصور می شود این تفاوت ناشی از ژن است آن را می پذیرند. سخت ترین قسمت تلاش هر فردی، رها ساختن خود از باور به جنسیت، پول، نژاد و تفاوت های فرهنگی به عنوان عامل تعیین کننده توانمندی یادگیری است. وقتی ما آن ها را به عنان عوامل توانمند یادگیری به رسمیت بشناسیم خود از عوامل آن محسوب خواهند شد. در مورد نژاد و اثر آن روی توانمندی درسی باید گفت که تأثیر تفاوت های نژادی بر پیشرفت درسی را می توان با برنامه ی درسی و آموزش خوب و جو مثبت اجتماعی به سرعت محو کرد.

 

تنظیم : بتول ایران منش - دبیر علوم اجتماعی شهرستان مبارکه